سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنکه به نوایى رسید خود را از دیگران برتر دید . [نهج البلاغه]

http://www.persiantemplates.com/">

1385-04 - نوای دل
خانه | ارتباط | مدیریت |بازدید امروز:7

نوای دل :: 85/4/30:: 6:38 عصر

ماه من!

جمعه ایی دیگر در حال پایان است. این بار امیدواری در چشمان دوستانت موج می زند. گویا خبرهایی است! گویا به تحقق وعده الهی نزدیک تر شده ایم! کاروانهایی که در شب سیر می کنند، داستانهایی از عشق ورزی دوستانتان را به ارمغان آورده اند. این بار ناله های عشق با آواهایی حزین، از دامنه های جبل عامل به گوش می رسد. دامنه های جبل عامل سرخ سرخ شده است! حالا سرخی رنگ آسمان، در شرق محسوس تر است. حالا غربیان هم نگران ظهور خورشید شرق اند!

من می دانم که تو می آیی، ولی صبرم کم است! حالا خیلی ها می دانند تو همانی که یهودا وعده داده است! تو همانی که مسیح تو را بشارت داده است. تو همانی! تو خواهی آمد...


موضوعات یادداشت

نوای دل :: 85/4/24:: 10:52 عصر

امشب ماه شرمسار است! دیرتر به آسمان خواهد آمد، هنوز خود را پنهان می سازد. ستاره ها راه  آسمانیان را بر زمین می نمایانند. امشب کوه های سترگ سر بر آسمان دارند تا اولین پیام آور مسافر آسمانی باشند. امشب فرشتگان ابرهای پرنیان سپید بر راه زمین گسترده اند. امشب جنگل ها به انتظار سبزی و خرمی همچنان قد برافراشته، بیدارند. امشب شقایق ها رنگ سرخی از آسمان خواهند گرفت و دریاها پاداش بیکرانه بودنشان را با زلالی خواهند یافت. امشب از آسمان راهی به زمین گشوده خواهد شد و زمینیان لبریز از نور خدا خواهند شد. امشب فاطمه می آید...

مولا جان! عیدی می خواهیم. امشب فرزندان جبل عامل، عیدی می خواهند...


موضوعات یادداشت

نوای دل :: 85/4/23:: 7:45 عصر

آدینه شب، در راه رسیدن است و باز تو نیامدی ای ماه من! ستاره ها محزون و بی قرار در آستانه شکفتنند، تا سایه ای از روشنایی تو را بر پرده آسمان شبم، تصویر کنند. من در کومه ی خویش نظاره گر جاری شدن شبم که با تمام عظمت و سکوت خلوت گونه اش، به مقابلم رسیده است.

ای خلوت گزیده در خیال من!

راه خانه ات را از کدامین ستاره باید سراغ بگیرم؟ با کدامین نسیم می توانم به سوی کوی تو بدوم؟ از کدامین پنجره تو را خواهم دید؟ به من بگو کدامین آیینه از تو می گوید و از حضور پر از عطر یاس ات دلشاد می سراید؟!

شب رسید! ولی من هنوز امید آمدنت را دارم! من روی قلبم شعری برای تو نوشتم. شعری که در یک شب مهتابی از شباویزها آموختم. دقایقی دیگر شاپرکها هم مهمان خانه ما خواهند بود! آنها هم به انتظار رسیدنت شبها را تا به صبح سر می کنند. سلام تک تک پروانه ها بر تو باد که روشنایی را بر من هدیه کردی و درود همه گلها بر تو باد که از همه شکوفه ها زیباتری.


موضوعات یادداشت

نوای دل :: 85/4/16:: 7:42 عصر

خیال آمدنت دیشبم به سر می زد

نیامدی که ببینی دلم چه پر می زد

به خواب رفتم و نیلوفری بر آب شکفت

خیال روی تو نقشی به چشم  تر  می زد

دریچه ای به تماشای باغ وا می شد

دلم چو مرغ گرفتار بال و پر می زد

تمام شب به خیال تو رفت و می دیدم

که پشت پرده اشکم سپیده سر می زد

« ه . ا . سایه »

 

الهی!

دلم را محفلی پاک و بی زنگار برای تولای دوست قرار ده و آن را آماده پذیرای نسیم عشق مولا بگردان.


موضوعات یادداشت

نوای دل :: 85/4/9:: 6:24 عصر

سلام بر مولای عاشقان

مولا جان! نمی دانم چگونه با چشمانی بی فروغ و اشک بار، با لبانی تلخ و بی ترانه، با دستانی لرزان و بی رمق و در روزگار سوگواری یاس سپید مهربانی؛ نوای دلتنگی ام را به تحریر لغاتی اندک بکشانم؟ چقدر دوست دارم که دلم را در مجمر عشق به تپش در بیاورم و فروغ چشمانم را با نور سرشار از عشق تان لبریز سازم. چقدر دوست دارم با ترنم مهربانی تان دستانی پرتوان سازم و ابرهای خیال را چنگ بر زنم تا باران مهربانی؛ در سراسر دنیا؛ بر سر مردمان برآرند و شاید هم مژدگانی پیام حضور مولای مهربان را از تمام چشمان مشتاق برگیرند.

مولا جان! هر چه زمان بیشتر می گذرد تلخی عدم حضورتان بر مذاق دوستارانت بیشتر خودنمایی می کند. شیعانتان هنوز داغدار شهادت یاس سپیدند. آنها هر سحرگاهان آدینه؛ برای رفع مظلومیت؛ شعله امید بر می افروزند و در شامگاهش به امید آدینه ایی دیگر به انتظار می نشینند. مولای من! هنوز در فلسطین نسیم مرگ بر احوالات کودکان و دختران سپید دل سیه پوش، مرثیه می خواند. دیگر دیدن خورشید عدالت در سرزمین باورهایمان به تلی از یاس مبدل گردیده است! فرزندان فلسطین با سنگریزه هایشان باورهای غلط تمام مدعیان حقانیت و آزادیخواهی را هدف گرفته اند. هر قدر بیشتر زمان می گذرد تلخی خاطرات آنها هم بیشتر می گردد.

الهی! گویا هنوز هم اراده پروردگار بر این است که این ترنم زیبای عشق را همچنان در لفافه غیبت نگه دارد و چشمان بی فروغ مان را به امید دیدارش، دم به دم با آزمونی سخت بیازماید. هر آدینه که می رسد گمانم بر این است که به جای شکست آیینه، آن قدر خود شکسته ام تا لایق دیدار باشم! ولی تپش دل زنگار گرفته ام؛ در غروب آدینه؛ هنوز شرح فراق می سراید و مرا به خود می آورد که: این شایستگی تحفه ایی نیست که به بهایی ارزان به هر بی سرو پایی چون من عنایت نمایند.

خدایا!در انتظار روزگاری پاک و سپید، به سپیدی برف، روزشماری می کنم. خدایا! وزیدن نسیم دل انگیز مهر مولا را از جاده های انتظار به دل زنگار گرفته ام مقدر فرما.


موضوعات یادداشت

نوای دل :: 85/4/2:: 7:21 عصر

هر روز آدینه، از سحرگاهان تا غروب سرخش؛ با دلی لرزان؛ شرح فراق در دفتر ایام می نگارم. گاهی پیش خود می اندیشم که این دل ترک خورده، چگونه در طاقچه قلب، درد فراق را پذیراست و چگونه طاقت دوری این ترنم زیبا و این راز بلند هستی را دارد؟!

می دانم که جز با دعای خود او و مرحمت پروردگار، هیچ عاشقی را تحمل فراق یار سبز مهربانی، میسر نیست. سلام بر او که عصاره ی تمام موعودان تاریخ در او متجلی است.

خدایا! دلاهایمان را محفلی پاک و بی زنگار گردان تا میزبان جاودانه ی عشق این راز بلند هستی باشد. خدایا! من نیز چنین می نمایانم که در زمره عاشقان یار سبز مهربانی ام! جز خجلت و شرمساری چیزی برای گفتن ندارم. مرا هم در زمره عاشقان واقعی اش قرار ده.


موضوعات یادداشت

کسی که برای برآوردن حاجت برادر مومن خود کوشش کند مانند این است که نه هزار سال خدا را عبادت کرده باشد در حالی که روزها را به روزه داری و شب ها را به زنده داری بگذراند.

:: RSS ::
::موضوعات وبلاگ::
::تعداد کل بازدیدها::

105678

::آشنایی بیشتر::

درباره صاحب وبلاگ

::جستجوی وبلاگ::
:جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

::لوگوی من::
1385-04 - نوای دل
::لوگوی دوستان::

::لینک دوستان::
در سایه آفتاب
دلتنگیهای دل
نجوا
نوای دل
::آرشیو::

گفتند: چهل شب حیاط خانه ات را آب و جارو کن، شب چهلمین، خضر خواهد آمد. چهل سال خانه ام را رُفتم و رُوبیدم ولی خضر نیامد، زیرا فراموش کرده بودم حیاط خانه دلم را هم جارو کنم. با خود عهد کردم چهل شب حیاط خلوت دلم را پاک کنم، حتی یک شب هم نتوانستم.