سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : دانش را در بند کنید . عرض کردم : در بند کردن آن چگونه است؟ فرمود : نگارش آن . [عمرو بن العاص]

http://www.persiantemplates.com/">

نوای دل
خانه | ارتباط | مدیریت |بازدید امروز:0

نوای دل :: 87/10/12:: 11:45 عصر

کورسویی از امید؛ از دورترین نقاط ؛ چشمانم را می نوازد! آیا این آهنگ حزین مظلومیت از حنجره کودکان مظلوم غزه، می تواند نویدی بر آمدن مهربان نگارم باشد؟

مهربان ، مهربان نگار بیا
ای گل سرخ نو بهار ، بیا

درد هجرت قرار دل را برد
تا دلم را دهی قرار ، بیا 

بر سر شامگاه درد آهنگ ،
دیده ام شد ستاره بار ، بیا

تا نگاهت شکوه مریم صبح ،
بنماید به شام تار بیا 

تا نشانی نشای گل ها را ،
به گلستان روزگار بیا

از رخ خوب تر ز خورشیدت ،
پرده بر دار و آشکار بیا...


موضوعات یادداشت

نوای دل :: 86/1/31:: 10:53 عصر

ای دل ، از هجران او زارم همی باید گریست
ترک خفتن کن ، که بیدارم همی باید گریست

در بلا پیوسته یارم بوده ای ، امروز نیز
یاریی ده ، کز غم یارم همی باید گریست

بار دیگر بر دل ریش منست از هجر او
آنچنان باری که صد
بارم همی باید گریست

خار و خون می دارم اندر دل ز چشم مست او
با دل پرخون و خارم همی باید گریست

ای جمعه های دلگیر! پس کی یار ما خواهد آمد؟


موضوعات یادداشت

نوای دل :: 86/1/24:: 5:20 عصر

ماه من!
اگر بدانم در کدامین آدینه خواهی آمد،
برای تو
طاق نصرتی از جنس بهار
خواهم بست

و سقف اتاقم را
همچو آسمان؛
با فانوس های عشق،
نورانی خواهم ساخت

و برای زیر پایت
فرش هایی از گل یاس
خواهم بافت

و تنم را
در چشمه نور
غسل خواهم داد

آنگاه در مقابل پلکان آسمان
به انتظار
خواهم ایستاد
تا با دیدنت
دل بارانی ام را جای بگذارم
و اشک های شوق را
بر دیدگانم بفشانم

ماه من!
پس در کدامین آدینه خواهی آمد؟

برداشتی آزاد از شعر «سلمان هراتی»


موضوعات یادداشت

نوای دل :: 86/1/17:: 10:2 عصر

در انحنای گوشه ایی از این اقیانوس بی کران ایستاده ام. چشمانم، رد مولا را از دامنه های سرخ غروب سراغ می گیرند.
به یاد می آورم کودکانی را که سکه های شوق خویش را؛ برای سلامتی امام؛ در قلک های آرزو ریخته اند. به یاد می آورم پیرمردانی را که در ماذنه های بلند، صدهاهزار تکبیر عشق را قامت بسته اند. به یاد می آورم پیر زنانی را که با دانه های صدق تسبیح شان، ایام غیبت شمرده اند. به یاد می آورم جوانانی را که از سجده های ممتدشان، خوشه های نور تلالو می کرده و قطرات باران، صورت های عاشقشان را جلا می داده است. روزه های مکرر دلدادگانی را به یاد می آورم که برای سلامتی امامشان زمزمه های بلند نیمه شبان سروده اند. قلم های رنگین عاشقانی را به یاد می آورم که عشق به امام خویش را با خون سرخ تفسیر کرده اندو به یاد می آورم هزاران هزار عاشق دلداده را که لحظه لحظه عمرشان فرج مولا را متجلی می ساخته و ترنم اندیشه هایشان سرشار از یاد دوست و عشق به مولا بوده است و من؛ من غافل؛ جز سرافکندگی چه چیزی برای ارائه دارم؟


موضوعات یادداشت

نوای دل :: 86/1/10:: 9:0 عصر

شب است، چه شب طولانی است! از شب های فراق است. شبی از شب های مکرر یلدا های زمان. آدینه شبی دیگر است، از آفتاب خبری نیست. باران می بارد؛ باران و لطافت باد؛ بشارت آمدن بهار را می دهد، ولی سالهاست که زمین را زمستان فرا گرفته و برودت جان ها به امید بهاری واقعی، در انتظار وجود گرما بخشی است. امید بهار داریم، این حکم روزگار است: بعد از زمستان، امید به بهار...


موضوعات یادداشت

نوای دل :: 86/1/3:: 6:17 عصر

آقا! بیا
پاسخ چلچله ها ر ا تو بگو
قصه ابر هوا را تو بخوان
قطره ام یاریم کن
ای وسعت دریا شدن!
آقا بیا
دلم تنگ شده
غروب جمعه است بیا....


موضوعات یادداشت

کسی که برای برآوردن حاجت برادر مومن خود کوشش کند مانند این است که نه هزار سال خدا را عبادت کرده باشد در حالی که روزها را به روزه داری و شب ها را به زنده داری بگذراند.

:: RSS ::
::موضوعات وبلاگ::
::تعداد کل بازدیدها::

107262

::آشنایی بیشتر::

درباره صاحب وبلاگ

::جستجوی وبلاگ::
:جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

::لوگوی من::
نوای دل
::لوگوی دوستان::

::لینک دوستان::
در سایه آفتاب
دلتنگیهای دل
نجوا
نوای دل
::آرشیو::

گفتند: چهل شب حیاط خانه ات را آب و جارو کن، شب چهلمین، خضر خواهد آمد. چهل سال خانه ام را رُفتم و رُوبیدم ولی خضر نیامد، زیرا فراموش کرده بودم حیاط خانه دلم را هم جارو کنم. با خود عهد کردم چهل شب حیاط خلوت دلم را پاک کنم، حتی یک شب هم نتوانستم.