سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دنیا خانه‏اى است که از آن بگذرند ، نه جایى که در آن به سر برند ، و مردم در آن دو گونه‏اند : یکى آن که خود را فروخت و خویش را به تباهى انداخت ، و دیگرى که خود را خرید و آزاد ساخت . [نهج البلاغه]

http://www.persiantemplates.com/">

1385-09 - نوای دل
خانه | ارتباط | مدیریت |بازدید امروز:18

نوای دل :: 85/9/24:: 4:58 عصر

به افق های دور می نگرم
و به کرانه هایش؛
کرانه هایی که همیشه بوی سبز تو را می دهند؛
بوی سبز مهربانی

و به دستهایم!
که در جستجوی دست های مهربان تو می گردند
و چشم هایم!
که امید دیدار شکوه تبسمی را دارند

ولی گویا غروب آدینه،
خبر نیامدنت را می دهد،
نه! هنوز انتظارت را می کشم
هنوز مدینه، آفتاب آدینه دارد!


موضوعات یادداشت

نوای دل :: 85/9/19:: 11:26 صبح

سلام
هیچ با خود گفتی
که چشم به راهند هنوز؟
و نگاه ها بر در؟

هیچ می دانی
در اندیشه آن پیچک های عاشق
شب با نفس یاد تو می گردد صبح؟

کاش مهتاب از آن من بود!
تا پیشکش درگاه می فرستادم،
بهر ارادت خویش.

لطفا بپذیر!


موضوعات یادداشت

نوای دل :: 85/9/17:: 10:5 عصر

سلام بر تو ای میثاق موکد و ای میعاد مسلم
سلام بر تو
ای پرچم افراشته و ای دانش انباشته
سلام بر تو
ای مظهر رحمت بی کران و ای فریادرس درماندگان
سلام بر تو در همه شب ها و روزها و همه هنگام ها و لحظه ها،
در آن هنگام که نماز می گزاری و دعا می خوانی،
یا رکوع و سجود می کنی.

سلام بر تو در بامدادان روشن و در شبانگاهان تیره
سلام بر تو ای پیشوای آرمان ها و ای امید جان ها
سلام بر تو ای وصی اوصیا و ای گزیده اولیا

سلام بر فرزند نورهای تابان و درفش های نمایان
سلام بر نور بی پایان الهی و حجت ناپنهان خدایی
سلام بر زنده کننده مومنان و نابود سازنده کافران
سلام بر مهدی امت ها و یکی کننده ملت ها
سلام بر قائم منتظر و عدل گستر در همه جهان
سلام بر شمشیر بران و ماه تابان
سلام بر بهار زندگی و روح سرور و پایندگی

سلام بر مهدی فاطمه که خدا آمدنت را به مردمان نوید داد،
تا
همه تابع یک دین گردند،
و سرود  اتفاق و یگانگی در جهان طنین انداز شود.


موضوعات یادداشت

نوای دل :: 85/9/3:: 5:3 عصر

خبر آمد، خبری در راه است .................... سرخوش آن دل که از آن آگاه است
شاید این جمعه بیاید، شاید ............................... پرده از چهره گشاید، شاید
دست افشان، پای کوبان می روم ..................... بر در سلطان خوبان می روم
می روم بار دگر مستم کند ......................... بی سر و بی پا و بی دستم کند
می روم کز خویشتن بیرون شوم .................... در پی لیلا رخی، مجنون شوم
هر که نشناسد امام خویش را .......................... بر که بسپارد زمام خویش را
با همه لحن خوش آوایی ام ................................. در به در کوچه تنهایی ام
ای دو سه تا کوچه زما دورتر ............................. نغمه ی تو از همه پر شورتر
کاش که این فاصله را کم کنی .......................... محنت این قافله را کم کنی
کاش که همسایه ما می شدی ........................ مایه آسایه ی ما می شدی
هر که به دیدار تو نائل شود .............................. یک شبه حلال مسائل شود
دوش مرا  حال خوشی دست داد ................... سینه ما را عطشی دست داد
نام تو بردم لبم آتش گرفت ............................ شعله به دامان سیاوش گرفت
نام تو آرامه ی جان من است .............................. نامه تو خط امان من است
ای نگهت خواستگه آفتاب ............................ بر من ظلمت زده یک شب بتاب
پرده برانداز ز چشم ترم ........................................... تا بتوانم به رخت بنگرم
ای نفست یار و مددکار ما .................................... کی و کجا وعده دیدار ما؟
دل مستمندم ای جان به لبت نیاز دارد ......... به هوای دیدن تو هوس حجازدارد
به مکه آمدم ای عشق تا تو را بینم ........... تویی که نقطه عطفی به اوج آیینم
کدام گوشه مشعر ، کدام کنج منا ............. به شوق وصل تو در انتظار بنشینم
ای زلیخا دست از دامان یوسف باز کش ..... تا صبا پیراهنش را سوی کنعان آورد
ببوسم خاک پاک جمکران را ..................................... تجلّی خانه پیغمبران را
خبر آمد ، خبری در راه است .................... سرخوش آن دل که از آن آگاه است
شاید این جمعه بیاید ، شاید ............................. پرده از چهره گشاید ، شاید

«مرحوم محمدرضا آغاسی»


موضوعات یادداشت

کسی که برای برآوردن حاجت برادر مومن خود کوشش کند مانند این است که نه هزار سال خدا را عبادت کرده باشد در حالی که روزها را به روزه داری و شب ها را به زنده داری بگذراند.

:: RSS ::
::موضوعات وبلاگ::
::تعداد کل بازدیدها::

105689

::آشنایی بیشتر::

درباره صاحب وبلاگ

::جستجوی وبلاگ::
:جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

::لوگوی من::
1385-09 - نوای دل
::لوگوی دوستان::

::لینک دوستان::
در سایه آفتاب
دلتنگیهای دل
نجوا
نوای دل
::آرشیو::

گفتند: چهل شب حیاط خانه ات را آب و جارو کن، شب چهلمین، خضر خواهد آمد. چهل سال خانه ام را رُفتم و رُوبیدم ولی خضر نیامد، زیرا فراموش کرده بودم حیاط خانه دلم را هم جارو کنم. با خود عهد کردم چهل شب حیاط خلوت دلم را پاک کنم، حتی یک شب هم نتوانستم.