سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دوستیِ دنیای پست را از قلبم برکَن که از آنچه نزد توست، باز می دارد و مانع جستجوی وسیله رسیدن به تو می گردد و نزدیک شدن به تو را از یاد می بَرَد. [امام سجّاد علیه السلام ـ در دعایش ـ]

http://www.persiantemplates.com/">

1385-10 - نوای دل
خانه | ارتباط | مدیریت |بازدید امروز:2

نوای دل :: 85/10/29:: 5:0 عصر

آقا جون!
ممنونم که هدیه ام رو پذیرفتین. خودم می دونم که اعمالم دلتون را پر از خون کرده، خودم می دونم هر هفته که نامه اعمالم رو به شما نشون می دن، ناراحت میشین. ولی با وجود همه این کارهای زشتم،  من شما رو دوست دارم. من خیلی دوستتون دارم. شرمنده ام! اما باز هم براتون می نویسم. اگه برای شما ننویسم پس برای کی بنویسم!؟

آقا جون!
"من می دونم جز شما کسی به فکر عاشقانتون نیست. پس این غریبی ها، این قلب های شکسته، این پاهایی که دیگر حال راه رفتن ندارند، این دست های ناتوان، این چشم های بی سو و خسته، تا کی باید به انتظار بنشینند؟
تا کی به چشم هایم بگویم به انتظار بنشینند که بالاخره روزی شما را خواهند دید؟ تا کی به گوشهایم بگوم که روزی صدای پای نازنینتان را خواهند شنید؟ تاکی به قلب خسته ام وعده دهم؟ تمام ترسم این است روزی که شما بیایین، من نباشم. "
"یوسف زهرا! فقط تویی راز دارِ این دل خسته و فقط تویی امانت دار قصه های من.
مهدی فاطمه! به امید تو زنده ام و  این چرخ زمان فقط به امید ظهور تو می چرخد و این خورشید، ماه، آسمان، ستاره، کوه و دریا به امید آن که روزی که تو  می آیی، استوار مانده است. اگر جز این بود، هیچ کدام تاب ماندن نداشتند."
اللهم عجل لولیک الفرج


موضوعات یادداشت

نوای دل :: 85/10/29:: 12:7 عصر

در میانه ی کدامین گُل نهانی؟
نه!
کدامین گُل در پناهت نهفته،
که با یادت
پُر می شوم
از عطر بهار نارنج
و طراوت پس از باران؟

افسوس!
که چشم هایم
نمی گذارند تو را ببینم
و پوستم،
پوستم  نمی گذارد
نسیمی را که از بوی تو می وزد،
استشمام کنم

اینجا
بی تو
رنگها هم بهم ریخته است


موضوعات یادداشت

نوای دل :: 85/10/22:: 5:26 عصر

دست هایم تهی است. به امید یاری جستن از دست های پر فضل مولا، روزهایم را به شب می رسانم و شب هایم را به صبح پیوند می زنم؛ هر چند که می دانم با گذر هر گام ساکت شب، لکه ای سیاه بر دلم می نشیند و عبور آهنگین هر روز، سپیدی از آن می زداید.

دیگر دلم مملو از لکه های سیاه شده است؛ و من درمانده به امید خام خیالی نشسته ام تا شاید مولا، درب دلم را بگشاید و مرهمی بر آن نهد!

به امید رسیدن آن صبح اجابت و به امید سیراب شدن از آن چشمه گوارای امامت، سیلاب بیابانها را وقعی نمی گذارم و همگام با سایر تشنگان آستان دوست، به امید در یافت فضلی، خجل و سرافکنده پیش می روم، شاید که روزی راهم دهند.


موضوعات یادداشت

نوای دل :: 85/10/15:: 11:51 صبح

درد جانکاه غربت و سکوت ملتهب جمعه. هیچ صدایی از زمین بر نمی خیزد. همه سراسر گوشند تا شاید ندای آسمانی گوش ها را در نوردد و به قعر نشینان خاک برسد. اما هیهات! نیایش ملکوت و دعای ناسوت، چه دیر به ثمر می نشیند.

بارالها!
نغمه ها در گلوها می میرند و ناله ها در سینه ها به سردی می گرایند. روح عاصی انسان، در یأسی مرگبار دست و پا می زند. کام تشنه کودکان یتیم می سوزد. سایه های عدالت، گم گشته های هزار ساله آنهایند. بشر در حصار سیمان و آهن و دود، با سرعتی دیوانه وار، سرگشته می چرخد. چه می خواهد؟ در پی کدامین پناه، واله و سرگشته، زمان سپری می کند؟ آنقدر در روزمرگی مدفون است که ماورای ماده برایش افسانه جلوه می نماید.

وجودی که ریشه و اساس هستی اش را در ملکوت اعلی جا گذاشته و این لباس پوسیده و بی مقدار را چند روزی به عاریت گرفته تا روح خود را برای لقای دوست، جلا دهد؛ چه غافل و بی خیال در بیغوله مادیات و در لایه های متعفن جا خوش کرده است! پس تا کی؟!


موضوعات یادداشت

کسی که برای برآوردن حاجت برادر مومن خود کوشش کند مانند این است که نه هزار سال خدا را عبادت کرده باشد در حالی که روزها را به روزه داری و شب ها را به زنده داری بگذراند.

:: RSS ::
::موضوعات وبلاگ::
::تعداد کل بازدیدها::

105673

::آشنایی بیشتر::

درباره صاحب وبلاگ

::جستجوی وبلاگ::
:جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

::لوگوی من::
1385-10 - نوای دل
::لوگوی دوستان::

::لینک دوستان::
در سایه آفتاب
دلتنگیهای دل
نجوا
نوای دل
::آرشیو::

گفتند: چهل شب حیاط خانه ات را آب و جارو کن، شب چهلمین، خضر خواهد آمد. چهل سال خانه ام را رُفتم و رُوبیدم ولی خضر نیامد، زیرا فراموش کرده بودم حیاط خانه دلم را هم جارو کنم. با خود عهد کردم چهل شب حیاط خلوت دلم را پاک کنم، حتی یک شب هم نتوانستم.