ای مهربان ! ای دوست !
روزی که تو رفتی آسمان گریست و شمعدانی های خاطرات همه پرپر شد! شب چشمانم، در انتظار روز روشنی است که تو باز آیی و بالیدنم را سرآغازی تازه بخشی. با نوشیدن هر قطره از آبشار جاریت نگاهم به سراپرده امید کشانده می شود تا شاید محبتی ازحضور تو را دریابد.
گویند که عاشق ، عاشق همه عالم باشد ! من بعد از تو تمام درهای جهان به روی دل بسته ام تا مهر تو از سینه ام برون نرود و تا آمدنت هیچ دری نخواهم گشود! چه جسورانه خیالی است بوسه بر نرگس نگاهت.
ای دوست!
با مهر تو بود که زایشی نو آغاز کردم و به یاد مهر تو این افکار را به سرای قلم کشاندم. غیر تو، هیچ کس ندانست که با مهرت چه ها نگاشتم و چگونه نگاشتم. مهرورزی به دیگران را با مهر به تو، در آروینی سخت آزمودم و بی سرانجام، آن را در سکوتی مبهم، به امید بوسه بر نرگس نگاهت، به انتظار گذاردم.