خبر آمد، خبری در راه است .................... سرخوش آن دل که از آن آگاه است
شاید این جمعه بیاید، شاید ............................... پرده از چهره گشاید، شاید
دست افشان، پای کوبان می روم ..................... بر در سلطان خوبان می روم
می روم بار دگر مستم کند ......................... بی سر و بی پا و بی دستم کند
می روم کز خویشتن بیرون شوم .................... در پی لیلا رخی، مجنون شوم
هر که نشناسد امام خویش را .......................... بر که بسپارد زمام خویش را
با همه لحن خوش آوایی ام ................................. در به در کوچه تنهایی ام
ای دو سه تا کوچه زما دورتر ............................. نغمه ی تو از همه پر شورتر
کاش که این فاصله را کم کنی .......................... محنت این قافله را کم کنی
کاش که همسایه ما می شدی ........................ مایه آسایه ی ما می شدی
هر که به دیدار تو نائل شود .............................. یک شبه حلال مسائل شود
دوش مرا حال خوشی دست داد ................... سینه ما را عطشی دست داد
نام تو بردم لبم آتش گرفت ............................ شعله به دامان سیاوش گرفت
نام تو آرامه ی جان من است .............................. نامه تو خط امان من است
ای نگهت خواستگه آفتاب ............................ بر من ظلمت زده یک شب بتاب
پرده برانداز ز چشم ترم ........................................... تا بتوانم به رخت بنگرم
ای نفست یار و مددکار ما .................................... کی و کجا وعده دیدار ما؟
دل مستمندم ای جان به لبت نیاز دارد ......... به هوای دیدن تو هوس حجازدارد
به مکه آمدم ای عشق تا تو را بینم ........... تویی که نقطه عطفی به اوج آیینم
کدام گوشه مشعر ، کدام کنج منا ............. به شوق وصل تو در انتظار بنشینم
ای زلیخا دست از دامان یوسف باز کش ..... تا صبا پیراهنش را سوی کنعان آورد
ببوسم خاک پاک جمکران را ..................................... تجلّی خانه پیغمبران را
خبر آمد ، خبری در راه است .................... سرخوش آن دل که از آن آگاه است
شاید این جمعه بیاید ، شاید ............................. پرده از چهره گشاید ، شاید
«مرحوم محمدرضا آغاسی»