سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] آن که گفتن ندانم واگذارد ، به هلاکتجاى خود پاى درآرد . [نهج البلاغه]

http://www.persiantemplates.com/">

66- جمعه و دل پرغصه - نوای دل
خانه | ارتباط | مدیریت |بازدید امروز:15

نوای دل :: 85/7/21:: 7:45 عصر

بعد غروب جمعه، بعد از اینکه از صبح منتظر موندی تا شاید یه صدایی بیاد، شاید یه خبری بشه. بعد اینکه پیش خودت فکر کردی جمعه است و قدر و ... تا اینکه می بینی غروب شد و خبری نشد! اون وقته که همه غصه های عالم تو سینه آدم جمع میشه. دیگه نمیشه جلو بغض رو گرفت، دل خیلی راحت می شکنه و قطرات بارون سرازیر میشه. دل با خودش میگه اونقدر پشت این پنجره می ایستم تا آقام بیاد و همه غصه ها برن. بعضی وقتا هم هوای دل توفانی میشه، اشک هایی که پشت پنجره نگاه؛ تو صف انتظار ایستادن، دیگه منتظر نمی مونن و بی اجازه بیرون می ریزن. رگبارها مدام به شیشه می خوره و سیل جاری میشه. اون وقت دیگه هیچی نمیشه گفت! دل خودش باید حرف بزنه...


موضوعات یادداشت

کسی که برای برآوردن حاجت برادر مومن خود کوشش کند مانند این است که نه هزار سال خدا را عبادت کرده باشد در حالی که روزها را به روزه داری و شب ها را به زنده داری بگذراند.

:: RSS ::
::موضوعات وبلاگ::
::تعداد کل بازدیدها::

107278

::آشنایی بیشتر::

درباره صاحب وبلاگ

::جستجوی وبلاگ::
:جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

::لوگوی من::
66- جمعه و دل پرغصه - نوای دل
::لوگوی دوستان::

::لینک دوستان::
در سایه آفتاب
دلتنگیهای دل
نجوا
نوای دل
::آرشیو::

گفتند: چهل شب حیاط خانه ات را آب و جارو کن، شب چهلمین، خضر خواهد آمد. چهل سال خانه ام را رُفتم و رُوبیدم ولی خضر نیامد، زیرا فراموش کرده بودم حیاط خانه دلم را هم جارو کنم. با خود عهد کردم چهل شب حیاط خلوت دلم را پاک کنم، حتی یک شب هم نتوانستم.