امشب آسمان شهر ما ستاره باران است ولی نمی دانم راه خانه ات را از کدامین ستاره باید سراغ گرفت؟ با کدامین نسیم می توان به سوی کوی ات دوید؟ از کدامین پنجره می توان تو را دید؟ یا از کدامینمهر، نشان مهربانی تو را جست؟
شب آمده است، روی دلم برایت شعری نوشته ام. شعری که در یک شب مهتابی از شباویزها آموختم. سلام تک تک پروانه ها بر تو که روشنایی نور را برایم به ارمغان آوردی و درود تمام گلها بر تو که از همه شکوفه ها زیباتری و شمیم عطرت از همه رایحه ها خوشبوتر و سپاس همه سپاسگزاران، که هدیه ام را پذیرفتی!