به رگهاى دل این آدمى گوشتپاره‏اى آویزان است که شگفت‏تر چیز که در اوست آن است ، و آن دل است زیرا که دل را ماده‏ها بود از حکمت و ضدهایى مخالف آن پس اگر در دل امیدى پدید آید ، طمع آن را خوار گرداند و اگر طمع بر آن هجوم آرد ، حرص آن را تباه سازد ، و اگر نومیدى بر آن دست یابد ، دریغ آن را بکشد ، و اگر خشمش بگیرد بر آشوبد و آرام نپذیرد ، اگر سعادت خرسندى‏اش نصیب شود ، عنان خویشتندارى از دست بدهد ، و اگر ترس به ناگاه او را فرا گیرد ، پرهیزیدن او را مشغول گرداند ، و اگر گشایشى در کارش پدید آید ، غفلت او را برباید ، و اگر مالى به دست آرد ، توانگرى وى را به سرکشى وادارد ، و اگر مصیبتى بدو رسد ناشکیبایى رسوایش کند ، و اگر به درویشى گرفتار شود ، به بلا دچار شود ، و اگر گرسنگى بى طاقتش گرداند ، ناتوانى وى را از پاى بنشاند ، و اگر پر سیر گردد ، پرى شکم زیانش رساند . پس هر تقصیر ، آن را زیان است ، و گذراندن از هر حد موجب تباهى و تاوان . [نهج البلاغه]

http://www.persiantemplates.com/">

18- مکن ای صبح، طلوع - نوای دل
خانه | ارتباط | مدیریت |بازدید امروز:6

نوای دل :: 84/11/19:: 10:42 عصر

آقاجون! امشب شب وداع امام و شب آخر جد بزرگوارتونه ، نظر عنایتی بر مردم بکن. آقا جون! به احترام جوانمردگی و شجاعت عموتون عباس مردم ما رو دریاب.

آقا جون! من شنیدم که همه شهدای کربلا لحظه شهادتشون سیراب شدند بجز عباس که به احترام تشنگی امامش آب ننوشید. قربون ادب عموتون آقاجون. آقا جون من شنیدم اونایی که وارد سردابه شدند و از نزدیک قبر عموتون رو زیارت کردند میگن آب فرات دور قبر عموتون رو گرفته، شاید آب فرات هم شرمنده اینه که عباس از اون آب ننوشیده.

آقا جون! امشب دعا کن که قطرات اشک شیعیانت، سیلی بنیان کن بشه و تموم کاخ های ظلم و ستم رو نابود کنه.

آقاجون! دعا کن شیعیانت بیش از این منتظر نمونند.

 


موضوعات یادداشت

کسی که برای برآوردن حاجت برادر مومن خود کوشش کند مانند این است که نه هزار سال خدا را عبادت کرده باشد در حالی که روزها را به روزه داری و شب ها را به زنده داری بگذراند.

:: RSS ::
::موضوعات وبلاگ::
::تعداد کل بازدیدها::

111660

::آشنایی بیشتر::

درباره صاحب وبلاگ

::جستجوی وبلاگ::
:جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

::لوگوی من::
18- مکن ای صبح، طلوع - نوای دل
::لوگوی دوستان::

::لینک دوستان::
در سایه آفتاب
دلتنگیهای دل
نجوا
نوای دل
::آرشیو::

گفتند: چهل شب حیاط خانه ات را آب و جارو کن، شب چهلمین، خضر خواهد آمد. چهل سال خانه ام را رُفتم و رُوبیدم ولی خضر نیامد، زیرا فراموش کرده بودم حیاط خانه دلم را هم جارو کنم. با خود عهد کردم چهل شب حیاط خلوت دلم را پاک کنم، حتی یک شب هم نتوانستم.