[ و گفته‏اند که در روزگار خلافت عمر بن خطاب از زیور کعبه و فراوانى آن نزد وى سخن رفت ، گروهى گفتند اگر آن را به فروش رسانى و به بهایش سپاه مسلمانان را آماده گردانى ثوابش بیشتر است . کعبه را چه نیاز به زیور است ؟ عمر قصد چنین کار کرد و از امیر المؤمنین پرسید ، فرمود : ] [ قرآن بر پیامبر ( ص ) نازل گردید و مالها چهار قسم بود : مالهاى مسلمانان که آن را به سهم هر یک میان میراث بران قسمت نمود . و غنیمت جنگى که آن را بر مستحقانش توزیع فرمود . و خمس که آن را در جایى که باید نهاد . و صدقات که خدا آن را در مصرفهاى معین قرار داد . در آن روز کعبه زیور داشت و خدا آن را بدان حال که بود گذاشت . آن را از روى فراموشى رها ننمود و جایش بر خدا پوشیده نبود . تو نیز آن را در جایى بنه که خدا و پیامبر او مقرر فرمود . [ عمر گفت اگر تو نبودى رسوا مى‏شدیم و زیور را به حال خود گذارد . ] [نهج البلاغه]

http://www.persiantemplates.com/">

14- من و پروانه و شمع - نوای دل
خانه | ارتباط | مدیریت |بازدید امروز:2

نوای دل :: 84/11/5:: 8:57 صبح

دلم   آشفته   آن   مایه   نازست   هنوز      

مرغ  پر  سوخته  در  پنجه  بازست هنوز

 

جان  بلب  آمد  و لب بر لب جانان نرسید

دل  به  جان آمد و او بر سر نازست هنوز

 

همه خفتند به غیر از من و پروانه و شمع

قصه  ما  دو  سه  دیوانه  دراز است هنوز

 

گرچه  رفتى  ز دلم حسرت روى تو نرفت

در  این  خانه  به  امید  تو  بازست   هنوز

 

شعر از «عماد خراسانی»


موضوعات یادداشت

کسی که برای برآوردن حاجت برادر مومن خود کوشش کند مانند این است که نه هزار سال خدا را عبادت کرده باشد در حالی که روزها را به روزه داری و شب ها را به زنده داری بگذراند.

:: RSS ::
::موضوعات وبلاگ::
::تعداد کل بازدیدها::

111682

::آشنایی بیشتر::

درباره صاحب وبلاگ

::جستجوی وبلاگ::
:جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

::لوگوی من::
14- من و پروانه و شمع - نوای دل
::لوگوی دوستان::

::لینک دوستان::
در سایه آفتاب
دلتنگیهای دل
نجوا
نوای دل
::آرشیو::

گفتند: چهل شب حیاط خانه ات را آب و جارو کن، شب چهلمین، خضر خواهد آمد. چهل سال خانه ام را رُفتم و رُوبیدم ولی خضر نیامد، زیرا فراموش کرده بودم حیاط خانه دلم را هم جارو کنم. با خود عهد کردم چهل شب حیاط خلوت دلم را پاک کنم، حتی یک شب هم نتوانستم.