سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حکمت، گلشن خردمندان و بستان فاضلان است . [امام علی علیه السلام]

http://www.persiantemplates.com/">

1385-12 - نوای دل
خانه | ارتباط | مدیریت |بازدید امروز:0

نوای دل :: 85/12/27:: 12:59 عصر

بقیع! تو هنوز خموشی؟ هنوز موعد شِکِوه فرا نرسیده؟ نمی خواهی طوفان به پا کنی؟ فریاد غربت پیامبر را از حنجره آل الله نمی شنوی؟
بقیع!  مگر نمی دانی؟
هنوز زینب(س) به مدینه نرسیده و از غربت بی حسینی خویش، نالان است؟
بقیع! تو چگونه بی صدا، گل های سرخ خونین را در بر خویش گرفته ای؟
بقیع! می دانم که دلتنگ آدمیانی، ولی کبوتران سرخ بال را ببین؛ آنها که آزادانه پیغامبران ما هستند.
بقیع! حسرت بوسه بر لبان خشکیده، کاش پروانه ایی سپیدبال بودم که توان گذر از حصارهای پوشالی متحجران زمان را داشتم. ولی نه! وقتی زائران آسمانی در آنجا به رفت و آمد مشغولند؛ من زمینی را اجازه حضور نیست.

کجایی ای امام؟ پس در کدامین موعد، گرد غربت از جبین بقیع زدوده خواهد شد؟


موضوعات یادداشت

نوای دل :: 85/12/25:: 7:6 عصر

باز امشب
دلم هوای باران دارد
بارانی بی وقفه می خواهد
از قلبم هیچ امید وصالی بر نمی خیزد
ولی مهر تو ،
هرگز از دل و جانم برنخواهد خاست

ای نیامده دیرین!
بنگر!
پنجره را گشوده ام
شاید که نسیم،
شمیمی از کوی تو آورد


موضوعات یادداشت

نوای دل :: 85/12/18:: 6:14 عصر

این آدینه،
آفتاب سرگشته و پرسان
در جستجوی من برآمده بود!
نمی دانست،
خود، در
نخستین دره های سرگشتگی ام
تنها و بی کس
به تماشای سوسنی نوزاد،
عطر حضور می جستم

تپش دل می گفت:
اگرسپیده سر بزند
نخستین روزهای حضور، آغاز خواهد شد
ولی،
حالا می داند باز باید
باران ببارد
بی وقفه و بی انتها
شاید، قاب های تکرار بشوید

السلام علیک یا سبیل الله الذی من سلک غیره هلک


موضوعات یادداشت

نوای دل :: 85/12/11:: 5:0 عصر

ای دل بیچاره من!
باورت نمی شود؟
خورشید ،
روی پنجه های غروبش بلند شده
و دزدکی،
آخرین نگاههایش را می کند
جمعه ایی دیگر هم به پایان رسید
هیچ کس فریاد بغض پنهان نگاه غریبت را نمی شنود

ای ساحل امید!
در این دریای طوفان زده
به سودای تو می رانم
مرا دریاب


موضوعات یادداشت

نوای دل :: 85/12/4:: 4:56 عصر

هر صبح جمعه که می رسد، دلم سرشار از شوق، به شرق می نگرد. از شرق نوری بر دلم می تابد. نوری که از عشق به تو سرچشمه می گیرد. شاد می شوم، اوج می گیرم. به نظاره طلوع خورشید می ایستم و رو به خورشید عالمتاب می پرسم: آیا امروز همان روز موعود است؟ آیا امروز محبوب من از سفر می آید؟ ای خورشید جهان افروز! آیا امروز تو، شرمگین طلوع خورشید جاودانه خواهی بود؟ آیا امروز همان روز بزرگ ماندگار در تاریخ بشر خواهد شد؟

افسوس که با نزدیک شدن به غروب جمعه، دلم سخت می گیرد و باز رو به خورشید؛ و در حالی که در تنگنای قفس خویش سخت دلتنگ می تپد؛ از او می پرسد: آیا من آن روز را خواهم دید؟


موضوعات یادداشت

کسی که برای برآوردن حاجت برادر مومن خود کوشش کند مانند این است که نه هزار سال خدا را عبادت کرده باشد در حالی که روزها را به روزه داری و شب ها را به زنده داری بگذراند.

:: RSS ::
::موضوعات وبلاگ::
::تعداد کل بازدیدها::

107549

::آشنایی بیشتر::

درباره صاحب وبلاگ

::جستجوی وبلاگ::
:جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

::لوگوی من::
1385-12 - نوای دل
::لوگوی دوستان::

::لینک دوستان::
در سایه آفتاب
دلتنگیهای دل
نجوا
نوای دل
::آرشیو::

گفتند: چهل شب حیاط خانه ات را آب و جارو کن، شب چهلمین، خضر خواهد آمد. چهل سال خانه ام را رُفتم و رُوبیدم ولی خضر نیامد، زیرا فراموش کرده بودم حیاط خانه دلم را هم جارو کنم. با خود عهد کردم چهل شب حیاط خلوت دلم را پاک کنم، حتی یک شب هم نتوانستم.